موضوعات اسکیس کنکور معماری داخلی سراسری 95-1391

سال

موضوع

1391

طراحی داخلی یک کفش فروشی بچه گانه

1392

طراحی داخلی یک نمایشگاه و اتاق بازاریابی برای یک شرکت تولید رنگ ساختمانی

1393

موضوع طراحي آژانس هواپيمايي در يك مخزن اب بتني!

1394

طراحى مركز گردهمايى هاى ايرانيان در خاور دور

1395

طراحي فروشگاه چايي در مزرعه چايي

معمارى و معمارى داخلى

 تفاوت اين دو عنوان كجاست؟

مرزى كه اين دو را از هم جدا مى سازد در چه جايگاهى قرار مى گيرد؟

تعاريف و نوشته هاى بسيارى براى قرار دادن مرز و فاصله بين اين دو گفته و نگارش شده است... ولى به راستى چگونه مى توان بين كلماتى كه در هم تنيده شده اند مرز قرار داد؟

اگر معمارى را كالبد و ساختن اين كالبد بدانيم به نظر مى رسد بتوان با نگاهى منصفانه معمارى داخلى را دميدن روح زندگى به اين كالبد دانست....

شايد بتوان دليل تعدد تعاريف را گذر زمان دانست... اينكه امروز معمارى داخلى را صرفا براساس واژه هاى آن معنى كنيم و هر فضايى كه در چهارچوب ديوارها و سقف محصور مى شود را زير عنوان معمارى داخلى قرار دهيم نگاهى بسته و به دور از انصاف نسبت به اين رشته حداقل در بازه زمانى امروز ما محسوب مى شود...

از نگاه نويسنده معمارى داخلى پرداختن به تمامى فضاها و مكان هايى ست كه بعد از معمارى با نگاه و مقياسى نزديكتر طراحى مى شود... در اين ديد مى توان بخشى از پارك يا فضاى يك مجتمع تجارى، رواقى جهت جمع شدن،  قسمتى از خيابان را هم با ديد معمارى داخلى نگريست و به آن روح معمارى داخلى را دميد...  در دنياى امروز كه مرز بين تعاريف در هم تنيده شده و نوع زندگى امروز باعث شده بخشى از اتاق خواب به آتليه اى جهت طراحى تبديل شود، اپليكيشنى از موبايل مى تواند به جاى باجه اى از بانك باشد و يا اتوبوس و مترو در حال حركت محلى جهت خريد و فروش هم محسوب مى شود واژه هايى كه ديروز تعريف كرديم امروز نيازمند نگاهى دوباره اند...

بيراهه نيست اگر براى يافتن تعريف خود به محيط اطرافمان نگاهى دقيقتر داشته باشيم... به تعبير پدر هنوز حياط جزئي از خانه است و به تعبير و نگاه من حياط تنها يك فصل مشترك از همنشينى محدوده اى به نام آپارتمان... حياط ديروز جزئي از درون بود و حياط امروز جزئي از برون... اگر بنا هنوز بر تعاريف گذشته باشد بايد امروز معمارى حياط را در حساب معمارى داخلى وارد نكنيم ولى تعريف امروز نيازمند نگاهى بازتر است... روا نيست به جرم محصور نشدن در زير سقف، حياط و هزاران فضاى مشابه را از محدوده معمارى داخلى بيرون بكشيم چرا كه حياط هم جزئي از جريان زندگى ست... درست به مانند بخشى از خيابان كه مسير گفت و گوى هر روزه ماست و حتى تكه اى از پازل يك مجتمع تجارى... زندگى امروز ديگر تنها ساعاتى كه زير سقف خانه ايم نيست... تمام شهر من زندگى ام را شكل مى دهند و هرجايى كه روح زندگى را در آن احساس مى كنيم بهتر است جزيى از معمارى داخلى در نظر گرفته شود... ديگر درون، تنها اتاق و خانه من نيست... درون تمام محيطى ست كه در آن راه مى روم و زندگى مى كنم... به تعبيرى تمام شهر من يك فضاى داخلى ست... فضايى كه خاطرات مرا و در نهايت خود مرا شكل مى دهند....